شیوه­ های جاری استراتژی بازاریابی در بازار هنر معاصر

شیوه­ های جاری استراتژی بازاریابی در بازار هنر معاصر


نویسنده: آرش سلطانعلی

در سال­های اخیر بازار هنر معاصر روند قابل توجهی در رشد، گسترش و تثبیت خود به عنوان یکی از نقاط پر سود در سرمایه ­گذاری مالی داشته است. این امر ما را بر آن می­ دارد تا پژوهش و شناخت بیشتری در شیوه ­های عملکرد آن به عنوان یک پدیده نوظهور داشته باشیم. در این مقاله کوتاه روش­های گوناگون استراتژی بازاریابی را بررسی خواهیم کرد و نقش هریک را در بازار هنر معاصر پی خواهیم گرفت.

 برند­سازی در بازار هنر معاصر:

با وجود اینکه افراد و موسسات در همه بازارها نوعی برند به­ شمار می­روند، اما این پدیده به طور قابل توجهی بیشتر در بازار هنر معاصر به چشم می­خورد. شاید بتوان گفت در هیچ فضای دیگری رابطه بین شناخت نام افراد، ارزش و برند اینقدر واضح نیست، در این بازار «هنرمندان» به مثابه یک برند شناخته می­ شوند و این مساله در طول سال­های اخیر شدت یافته است. همچنین موسسات فرهنگی مانند موزه­ moma و گوگنهایم نیز تصویر خود به مثابه یک برند با نفوذ را تثبیت کرده­ اند و نقش فعال و تاثیرگذاری در رویدادهای هنر معاصر دارند. در این بین نقش مجموعه­ داران شناخته شده نیز نباید از نظر دور بماند؛ فردی مانند «چارلز ساتچی» تجسم یافته نقش یک دلال و گالری­-مجموعه­ دار است که تاثیر مهم­اش در به شهرت رساندن هنرمندان جوان بریتانیایی اثبات شده است.

ظهور واسطه های جدید در بازار هنر معاصر مانند آرت فر­ها و بسترهای دیجیتال :

مهم­ترین تغییر در بازار هنر معاصر افزایش اهمیت واسطه­ های جدید عرضه آثار هنری مانند آرت­فر­ها و بسترهای دیجیتال است. این دو یکی از نماد­های جهانی­­ شدن فرهنگ هستند و همزمان فرصت­ جدیدی برای فعالان این حوزه و تهدید مهمی پیش روی افراد و گروه­ هایی با نگرش سنتی می­ باشند. از یک طرف تقاضای بالا در کشورهای توسعه یافته به دلالان، موزه­ها، خانه­ های حراج و آرت­فرها اجازه می­دهد تا به دنبال فرصت­های جدید در هر کشور باشند. برای مثال با افزایش امکان استفاده از اینترنت، مجموعه­ داران این فرصت را پیدا کرده­ اند تا آثار هنری را بدون محدودیت از سراسر دنیا خریداری کنند و هنرمندان و موسسات فرهنگی نیز مخاطبان زیادی از سراسر دنیا پیدا کرده­ اند، اما از سویی دیگر جهانی­ شدن، فشار اقتصادی و سازمانی زیادی بر دلالان، گالری­ ها و خانه­ های حراج گذاشته است تا با دامنه گسترده فعالیت­های جدید همگام شوند به طوری که حجم بالای تقاضا باعث اثر گذاری منفی بر کیفیت آثار هنرمندان شده است.

با این وجود آرت­فرها و بسترهای دیجیتال با افزایش روند جهانی­ شدن در بازار هنر معاصر بیش از پیش پشتیبانی شده و گسترش می­ یابند. این دو در ابتدا به عنوان یک کانال فرعی و به منظور توزیع آثار در بازار هنر بنا نهاده شده بودند، اما امروزه با برگزاری سراسری آرت­فرها، دلالان و فعالان این حوزه میزان قابل توجهی از سود خود را از طریق حضور در این رویدادها کسب می­ کنند.

همچنین محبوبیت بسترهای دیجیتال تاثیر قابل توجهی بر هنرهای بصری از لحاظ استفاده و نظارت مجازی توسط مخاطبان آنها گذاشته است. برای مثال با افزایش تقاضای بازدیدکنندگان، موزه­ ها با چالش برگزاری تور­های مجازی روبرو شده­ اند و یا با استقبال افراد از ایجاد صفحات شخصی در اینستاگرام، اکنون هنرمندان، دلالان و سایر فعالان این حوزه نیز می­ توانند از این موقعیت برای نمایش آثار خود استفاده کنند. با وجود اینکه آنها امکان ارتباط با طیف گسترده­ تری از مخاطبان را پیدا کرده­ اند، اما رشد این بسترهای مجازی در زمینه هنر به دلیل نیاز به مشاهده فیزیکی و لمس نزدیک آثار روند کندتری داشته است.

نمایشگاه نقاشی مجازی

ارزش­گذاری سیال در بازار هنر معاصر:

می­دانیم که ارزش اقتصادی اثر هنری از ویژگی­های اصلی مثل سبک، اندازه، تکنیک، مدیوم و مفهوم تبعیت می­کند و مشتریان آثار هنری نیز بر دو نوع خریداران بالفعل و مخاطبان بالقوه هستند که برای آثاری مثل هنرهای مفهومی نیاز به اطلاعاتی برای ارتباط با اثر دارند. این اطلاعات در بازار هنر توسط واسطه­ هایی مانند منتقدان، کارشناسان و دلالان تامین می­شود که نه تنها بر قیمت آن تاثیر می­گذارد بلکه مانند هر کالای با ارزش دیگری باید به گونه­ ای باشد که حتی پس از خرید اثر امکان قضاوت زیابیی شناسانه در مورد آن را فراهم کند، بنابراین قیمت خرید یک اثر هنری تنها به ویژگی­های فیزیکی آن نیست بلکه تاثیر گرفته از شهرت، سلیقه و فهم بازار هنری آن نیز می­باشد و همین امر وجه دوگانه­ و گاهاً متناقضی را در مورد آثار هنری بوجود می­آورد.

همچنین هنرمندان در این بازار باید برای تبلیغ و کسب سود به فعالیت و منش گالری­ ها متکی باشند و روند قیمت­گذاری و تعیین ارزش نهایی اثر را به آنها بسپارند و همین مساله به دلیل اجبار در پیروی از قواعد بازار سرمایه بر ارزش زیبایی­ شناختی و مفهومی مورد نظر هنرمند تاثیرگذار است. به همین علت مساله ارزیابی اثر هنری به شدت به پارامترهای کلی بازار وابسته است و اهمیت آن را دوچندان می­کند زیرا طبق قواعد سیال این بستر تعیین می­شود و یکی از ارکان مهم استراتژی بازاریابی آثار است.

نهادها نیز در دنیای هنر در بستر سیالی فعالیت می­ کنند که بر اساس نظریه میدان ­های بوردیو قابل تفسیر است. طبق این نظریه افراد در بازار هنر به گونه­ ای رفتار می­ کنند که موقعیت­شان «نسبت» به یکدیگر تغییر کند و این امر منجر به تغییر مداوم در ساختار بازار می­ شود و نوعی پویایی را بوجود می­آورد. برای مثال بسیاری از هنرمندان تمایل به خلق آثار هنری به پیروی از سبک هنری غالب دارند درحالیکه هنرمندان نوآور همان سبک غالب را به چالش می­ کشند و در هیئت واسطه­ های جدید دنیای هنر ظهور کرده و قواعد قبلی را نقض می­ کنند. آنها تمایلی به پیروی از دیگران ندارند و ترجیح می­ دهند از نقطه نظر «مفهوم» مورد نظرشان به خلق اثر بپردازند. همین امر باعث ایجاد زمینه­ های متفاوت در بازار و برخورد نظریه­ های گوناگون می­ شود.

امروزه در بازار هنر معاصر هنرمندان بیشتر بر مفهوم اثر تاکید دارند تا بر زیبایی آن و انتقال از ظاهر به ایده در آثار امروز تشکیل دهنده جو حاکم بر آن شده است. آنها اعتقاد دارند ارزش هنری بیشتر بر ایده متمرکز است و همین امر ارزیابی اثر را پیچیده و مبهم می­ کند. در حالیکه هنرمندان معاصر تمایل به نقض ارزش­های غالب دارند مخاطبان در درک اثر و متخصصان در تعیین ارزشیابی آن دچار مشکل هستند، بنابراین به نظر می­رسد ساختار ارزیابی بازار نیز باید در راستای درک و قضاوت هنری سبک­ های نوظهور تغییرات لازم را اعمال کند تا بتواند با جریان هنر امروز همگام باشد و به عنوان مثال پذیرای بستر معاملاتی آثار دیجیتالی جدیدی باشد که در حراج­ های مطرح به تازگی ظهور کرده­ و مرزهای تعریف­ شده را به چالش کشیده­ اند.

نتیجه­ گیری:

بنابراین می­توان مشاهده کرد که تا چه میزان ساختارهای مفهومی و ارکان اصلی بازار هنر معاصر با سایر بازارهای مالی تفاوت دارد و مستلزم درک درست و به­ کارگیری شیوه­ های مدیریتی متناسب با فضای آن می­باشد زیرا کالای سرمایه­ ای در اینجا اثری هنری است که از طرفی با زیبایی، خلاقیت، معنا و زندگی پیوند خورده و از سوی دیگر روز به­ روز بیشتر قواعد معمول دنیای سرمایه را به چالش می­‌ کشد.

آرش سلطانعلی