نویسنده: آرش سلطانعلی
۹ گام برای بازاریابی هنر بدون آن که شبیه فروشندهها بهنظر برسید.
شما به عنوان یک فرد خلاق دائماً در به دنبال این هستید که صدای اصیل و واقعی خود را به گوش مخاطبان برسانید.
احتمالاً هنگام نمایش کار خود احساس خوبی ندارید و این مساله کاملاً قابل درک است زیرا دلتان میخواهد که کار شما بتواند به تنهایی صحبت کند. شما نمیخواهید به کسی توضیح دهید چرا باید هنر شما را بخرد و از این هراس دارید که در این هنگام شبیه یک فروشنده باشید که اصرار میکند یا در صورتی که کارش مورد پسند واقع نشد دچار سرخوردگی شود.
متأسفانه، کار شما به تنهایی صحبت نمیکند.
شما باید یاد بگیرید که چگونه کار خود را توضیح دهید و آن را به مخاطبان خود متصل سازید تا در کسبوکار خلاقانه خود موفق شوید.
یادگیری نحوه نوشتن و ارائه هنر خود به گونهای که به مشتریان بالقوه، مشتریان واقعی و مجموعه داران این امکان را بدهد که ارزش آن را تشخیص دهند در واقع به آنها کمک میکند تا دریابند چرا در زندگی خود به آثار هنری شما نیاز دارند. شما باید بازاریابی را یاد بگیرید.
در اینجا نه مرحله وجود دارد که به شما در انجام این کار کمک میکند:
مخاطبان هدف خود را بشناسید.
آیا می دانید بهترین مشتریان شما چه کسانی هستند؟
و چه کسانی این قابلیت را دارند که به یکی از بزرگترین و پرشورترین طرفداران شما خواهد شد؟
آیا گروه سنی خاصی، جنسیت، کلاس یا نژاد خاصی دارند؟
آیا آنها علایق خاصی مانند علاقه به حیات وحش، باغبانی، رنگهای روشن، داستانهای مورد علاقه انسانها، طبیعت و غیره دارند؟
هرچه اطلاعات بیشتری در مورد افرادی که عاشق کارهای خلاقانه شما هستند داشته باشید، ارتباط با آنها و بازاریابی برای آنها آسانتر خواهد بود. به مشتری ایده آل خود فکر کنید و بدانید آنها چه چیزی را دوست دارند و چرا آنها جذب کار شما میشوند.
مخاطبان هدف شما بیشتر در چه فضاهایی حضور دارند
شناختن مخاطبان مورد نظر شما همچنین شامل تحقیق در مورد محل تجمع این افراد خاص، چه بصورت آنلاین و چه آفلاین است. دانستن محل تجمع آنها به این معنی است که میتوانید مطالب بازاریابی خود را به آن مکانها بفرستید و با آنها تماس داشته باشید. اگر مشتریان ایده آل شما قادر به دیدن کارهای شما نباشند، بهترین بازاریابی هم برای شما مفید نخواهد بود. بنابراین بازاریابی خود را در مکانهایی انجام دهید که به احتمال زیاد بیشترین توجه را به آنها داشته باشند.
برای یک نفر بنویسید.
اکنون که مشتری ایده آل خود را میشناسید و میدانید چطور باید به آنها دسترسی پیدا کنید، باید در نوشتن آنها را مورد هدف قرار دهید.
شما به طور خاص برای آنها بازاریابی میکنید، زیرا آنها کسانی هستند که بیشترین اهمیت را به کار شما میدهند. وقتی مطالب بازاریابی خود را مینویسید، این شانس شماست که مستقیماً با آنها تماس بگیرید. بنابراین طوری ننویسید که برای همه مینویسید، مخصوصاً برای آن شخص بنویسید، مانند کاری که من در حال حاضر انجام میدهم. من برای همه نمینویسم، من برای شما مینویسم و سعی میکنم در یک چالش خاص که می دانم دارید، یعنی بازاریابی کارهای خلاقانه شما، به شما کمک کنم.
برای جذب از داستان استفاده کنید.
داستانها جادو میکنند پس هر زمان که میتوانید از آنها در بازاریابی خود استفاده کنید.
داستانها برای مخاطبان شما جذابتر هستند، به این معنی که توجه بیشتری به آنها میکنند. آنها همچنین ماهیت احساسی بیشتری دارند و در عمیقترین سطح با مخاطبان شما ارتباط برقرار میکنند و در ذهن آنها ماندگار میشوند به این معنی که کار شما به یاد ماندنیتر خواهد بود و این افراد به احتمال زیاد در مورد کار شما با دوستان خود صحبت میکنند و دهان به دهان پخش میشود.
داستانها میتوانند درباره قطعه خاصی باشد که خلق کردهاید، اینکه چرا این رسانه را انتخاب کردهاید، چگونه هنرمند شدهاید، چه کسی به شما انگیزه میدهد، چرا موضوع خود را انتخاب کردهاید و غیره.
متقاعد کننده بنویسید.
بازاریابی یعنی متقاعد کردن
شما در حال نوشتن یا صحبت کردن با دیگران در مورد کار خود هستید تا آنها را متقاعد کنید آثار شما را بخرند، به اشتراک بگذارند یا از خدمات شما استفاده کنند. برای انجام این کار، باید متقاعد کننده بنویسید. شما نمیتوانید فقط حقایق را لیست کنید یا بگویید، این را بخرید. در عوض، شما باید احساسات آنها را جلب کنید تا بتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید و به آنها قول دهید که از خریدشان به عنوان یک مزیت سود خواهند برد.
روی آنها تمرکز کنید.
روند خلاقیت شما درباره شماست.
کار شما درباره شما و نحوه نگاه شما به جهان است اما اشتباه نکنید، بازاریابی شما فقط مربوط به مخاطبان شما است. همه چیز در بازاریابی شما باید بر مشتری احتمالی شما و آنچه برای آنها وجود دارد متمرکز شود. اگر در مطالب بازاریابی به شما اشارههایی میشود فقط و فقط به خاطر علاقه مخاطبان است.
در مورد مزایا صحبت کنید.
همانطور که در بالا گفتم، کار شما نمیتواند به تنهایی صحبت کند.
اما اگر درباره مخاطبان خود بیاموزید و سپس بتوانید در مورد دلیل خرید آثارتان با آنها صحبت کنید، فروش بیشتری را در پیش خواهید داشت. آنها را با احساسات خود آشنا کنید و اگر اثری آنها را خوشحال میکند به آنها بفهمانید که بدون آن نمیتوانند زندگی کنند زیرا میخواهند آن قطعه را هر روز در خانههای خود ببینند تا هر روز چیزی به زندگی آنها افزوده شود.
شاید کاری که انجام میدهید از مزایای مستقیمتری داشته باشد، مانند صنایع دستی یا ساخت یک شی دکوراتیو. در این صورت، میتوانید در مورد احساسات پشت طرح و رنگها صحبت کنید، در عین حال بر مزیتهای استفاده از این محصول، مواد و کیفیت به کار رفته در آن و هیمن طور طراحی منحصر به فرد و غیره تمرکز کنید.
توصیه کنید، نفروشید.
هنوز با این فکر دست و پنجه نرم میکنید که ممکن است به عنوان یک فروشنده سمج شناخته شوید؟
در اینجا یک ترفند برای شما وجود دارد: به جای تلاش برای فروش چیزی، کاری کنید که انگار دارید آن را به یک دوست توصیه میکنید.
یک لحظه سود بردن از خرید و معامله را نادیده بگیرید و سعی میکنید کارتان طوری به مشتری ارائه کنید انگار که دارید یک رستوران یا کتاب خوب را به یک دوست توصیه میکنید، در چنین زمانهایی هیچ وقت احساس ترس ندارید چون میدانید این کار را برای پول انجام نمیدهید. پس به آنها کمک کنید چیزی را تهیه کنند که فکر میکنید برای آنها عالی است.
بنابراین به جای تلاش برای فروش آن با تمرکز بر این که چرا آنها آن را دوست دارند و چرا زندگی آنها با داشتن آن بهتر میشود، شروع کنید.
از فراخوان برای اقدام (call to action) استفاده کنید.
شما این موارد را در انتهای هر خبرنامه و اطلاعات تجاری و بازاریابی که دیدهاید، مشاهده کردهاید. این دکمهها و عبارتهای «اکنون تماس بگیرید» یا «اولین خرید خود را انجام دهید» دقیقا همین کار را انجام میدهند. به این ترتیب مخاطب شما میداند که گام بعدی که از او توقع دارید چیست و شما با طراحی آن از پیش کار را برای آنها ساده کردهاید.
بنابراین با گفتن مواردی مانند، «سری جدید را اینجا ببینید» روی یک پیوند قابل کلیک، یا «برای کسب اطلاعات بیشتر از وب سایت من دیدن کنید»، و غیره، آنها را با یک اقدام سریع به مسیر دلخواه خود هدایت کنید.
آرش سلطانعلی