آیا در ایران با مقوله کیوریتور و کیوریتوری نیز مواجه هستیم؟
در دهه ۱۳۹۰ با مقوله ای جدید به نام کیوریتور( Curator ) و کیوریتوری مواجه هستیم. این واژه به عنوان نمایشگاه گردان یا نمایشگاه گردانی در دهه اخیر بسیار باب است. در ایران رشته ی آکادمیکی همچنان با عنوان کیوریتوری مطرح نیست اما اساتید دانشگاهی و آموزشگاه های آزاد هنری، در ابتدا نقش کیوریتور را جهت برگذاری نمایشگاه از آثار شاگردان شان ایفا کردند، که صرفا مخاطبان به دلیل نام اساتید و مجموعه های مربوطه آثار نقاشان نوظهور را در آخر امر مشاهده می کردند. از نیمه دوم دهه ۱۳۹۰ افرادی که دوره های کیوریتوری را در غرب گذراندند، با اصول اولیه تحولات فرهنگی، به قصد پیشبرد و ارائه هنر نقاشی وارد ایران نمودند؛ که همچنان در حال ترویج و به روز رسانی این امر اند.
حوزه مطالعاتی کیوریتور چه باید باشد؟
کیوریتور معمولا باید از جامعه شناسی هنر، هنر معاصر، اقتصاد هنر، سرمایه داری و رویداد های هنری معاصر در حراجی های و نمایشگاه های هنری داخلی و خارجی مطلع باشد تا بتواند ایده خود را در جهت جمع آوری مجموعه ای هدفمند به هنرمندان ارائه دهد، تا سرانجام مجموعه ای از آثار هنرمندان را با همکاری نهادها به نمایش گذارد.
فواید و مضرات ورود کیوریتوری در ایران چیست؟
این امر بعد از جریانات پُست مدرنیستی غرب همه جنبش های هنری وارده در ایران را پوشش داد و پل ارتباطی بین هنرمندان با گالری ها، جشنواره ها و موزه های داخلی و خارجی، همچنین مجموعه داران، سرمایه گذاران، مخاطبان هنری و سایرین شد. اما در این بین افرادی سودجو و ناوارد به امور هنری، با عنوان کیوریت کردن آثار و برپایی نمایشگاه از نقاشان جوان و نوظهور مبالغی دریافت و به طور ناشیانه ای، نمایشگاهی غیر اصولی و غیرحرفه ای برگذار می کنند. بی مبالاتی گالری ها و نهاد های اجرایی-دولتی و خصوصی نقش بسزایی در هجوم دلالان به هنر ایران دارند، درست است که دولت(اعتدال گرا) حامی هنرمندان از سال ۱۳۹۲ به بعد در جهت توسعه هنر و اقتصاد فرهنگی بود، اما هیچ حمایتی در قبال هنرمندان(نقاشان) نوظهور و جوان برای پیشبرد اهدافشان در نظر نبوده.
اکثر جشنواره ها، نهاد ها و ارگان ها به دنبال هنرمندان پیشکسوت و نامی هستند، که مخالف آن نیستیم. اما به مرور اگر بهایی به این جوانان داده نشود دیگر در سال های آتیِ نقاشیِ ایران هنرمند پیشکسوت نخواهیم دید. متاسفانه این حجم از دلالی باعث سرخوردگی و به بیراهه رفتن مقوله کیوریتوری شده است. در سال ۱۳۹۸ به جد، شاهد ازدیاد دلالان هنری(در غالب هلدینگ) که هیچ سودی برای نقاشی ایران ندارند، جز پرکردن جیب شان (از قبال خانوادههای ایرانی جهت رشد و حرکت فرزندانشان) هستیم. و بدتر از آن محیط آکادمیک و نهادهای خصوصی اند، که شاید با بی رحمی تمام نقاشان جوان را در دام این دلالان رها ساخته بی آنکه ذرهای اطلاعات در اختیارشان بگذارند. متاسفانه رویای یک شبِ معروف شدن در ذهن نقاشان نوظهور و تزریق بی وقفه اطلاعات از طریق رسانه های اجتماعی بین المللی (Instagram/net) باعث سردرگمی و نا آرامی قشر جوان؛ جهت رسیدن به معروفیت شده است.
از سویی، اینستاگرام، عنصری تکمیلی برای دیده شدن نقاشان، فضایی بسیار جدی برای ارائه آثار نقاشی در ایران دهه ۱۳۹۰ شدهاست. آنچه که در این بین جالب توجه ست، نحوه فعالیت بعضی از هنرمندان برای عضوگیری و بالابردن مخاطب، که تلاش از راه های غیراخلاقی را انتخاب کرده و با بی توجه به اصول دمکراسی، به جلب توجه های بی پایه برای رقابت ناصحیح دیده شدن، جهت جذب مخاطبان به سمت خود تلاش می کنند. متاسفانه بی اخلاقی(ناهنجاری های فرهنگ اسلامی) مجازی این هنرمندان، نیاز به تشریح بیش از این ندارد(هرآنچه عیان است چه حاجت به بیان است).
نویسنده: آرش سلطانعلی