نویسنده: آرش سلطانعلی
طی دو دهه گذشته، خانه های حراج بین المللی مانند کریستیز و ساتبیز در خط مقدم گسترش بازار جهانی هنر بوده اند. ردپای آنها در سراسر جهان باعث شده است که بتوانند با هنرمندان نوظهور و مجموعه داران مشتاق، بویژه در کشورهای در حال توسعه آسیایی ارتباط برقرارکنند و با استقرار زیرساخت های فروش خود در مناطق جدید بیش از سازوکارهای سنتی گالری های تجاری، نقش اساسی در ساخت ژانرهای جدید هنر داشته باشند.
با این حال، برند تجاری به تنهایی برای ایجاد این فضا کافی نیست و به شبکه ای از حامیان مشتاق برای تسهیل و پیشبرد عرضه و تقاضا احتیاج است، بدین صورت که واسطه ها، متشکل از معاملات منطقه ای هنر، دولتها و حراج های کوچک این سازوکار را به عهده بگیرند و منجر به توسعه ژانرهای خاص هنر معاصر شوند: هنگ کنگ، سنگاپور و دبی مناطق پرنفوذ این روزها برای نشان دادن نقش اصلی حراجهای هنری در گسترش زیرساختهای وسیع دنیای هنر معاصر میباشند. همچنین در این سه بازار نقاط اشتراک و افتراق زیادی در تکامل جریان نوظهور هنر معاصر به چشم میخورد که نیازمند شیوه های مدیریتی متفاوتی است.
بازار هنر غالباً منعکس کننده تحولات اقتصادی و روندهای تولید ثروت در جامعه است و این امر از آغاز قرن و با توسعه سیستم های هنری مرتبط با اقتصاد جهان و گسترش سرمایه به وضوح به چشم میخورد. تحقیقات انجام شده در این زمینه، نشان دهنده دگرگونی خاصی است که اغلب توسط تعاملات جامعه هنری منطقه سمتوسو میگیرد. بازارهای هنری تاسیس یافته در اقتصاد اروپا و آمریکا از اواسط قرن بیستم، یک سیستم چندگانه هستند که به موجب آن هنرمندان معاصر از طریق گالری هایی که نقش -فروشنده- منتقد- دارند پشتیبانی شده و سپس توسط حراج های مسلط بر معاملات هدایت میشوند، به این صورت که ارزش اثر یک هنرمند توسط اقدامات استراتژیک گالری ها، کیوریتورها، منتقدان و موسسات هنری در یک سیستم تعاملی مالی-ارزشی تعیین میشود.
در آغاز قرن، جامعه هنر با افزایش حضور و تسلط خانه های حراج، به ویژه دو بازار جهانی کریستیز و ساتبیز تغییر چشمگیری کرد. همزمان با ظهور مجموعه داران جدید، این خانه ها با منابع مالی فراوان خود که منعکس کننده تمایلات نمادین و فرهنگی جدید بود، توجه خود را به هنر معاصر معطوف کردند. به علاوه، برای تثبیت جایگاه استراتژیک خود در تعامل با بازارهای منطقه، اقدام به ثبت شرکت های چند ملیتی و برپایی حراج های هنری متعدد کردند که امروزه نیز به سرعت در حال گسترش است.
تشکیل این شرکتها در هنگ کنگ، سنگاپور و دبی، عامل اصلی برای تقویت ژانرهای “هنر معاصر چین”، ” هنر جنوب شرق آسیا ” و ” هنر خاورمیانه” بود. زیرا توانستند ظرفیت انتقال آثار و ارزش افزوده را از طریق شناسایی بازار منطقه و تولید برند جهانی بالا برند و به سیاست کلیدی خود مبنی بر تبدیل ارزشهای زیبایی شناختی به اقتصادی جامه عمل بپوشانند. خانه های حراج از ساز و کارهای مختلفی برای توسعه و حمایت از گزاره های ارزشی در هنر معاصر چین، جنوب شرق آسیا و دبی استفاده می کنند.
اما باید در نظر داشت که این نوع راهکارها غالبا تا “حدودی” موفقیت آمیز هستند زیرا مقوله “ارزش” فقط زمانی میتواند موثر باشد که همه اجزای یک سیستم در هماهنگی و سازگاری کامل با یکدیگر عمل کنند، اما گاهاً این عملکردها به بخشهای خاصی از سیستم دنیای هنر، تأثیرات منطقه ای و ارزش های نسبی رایج محدود میشود زیرا تغییرات عصر پسا-دیجیتال سرعت بسیار بالایی در نظم نوین جهانی پیدا کرده است و همواره یک گام جلوتر از پیش بینی های مدیریتی است.
علیرغم موارد فوق، آنها اکنون میتوانند در شکل گیری بازار و سلیقه مجموعه داران نقش اساسی ایفا کنند. زیرا نه تنها از طریق ایجاد گونه های جدید بازار بلکه با پیوند مفاهیم زیبایی شناختی و جهان سرمایه به نوآوری این سیستم کمک می کنند. بدین منظور ویژگی های تاریخی و فرهنگی خاص هر مکان را همراه با شناخت تعاملاتشان با سایر گرایش های محلی و منطقه ای، ارزش گذاری و دنبال میکنند تا با شناخت درست این ویژگی ها در تصمیم گیریهای راهبردی بازار نقش حیاتی ایفا کنند.
فعالیت آنها در بازار به دو بخش تقسیم میشود:
ارتباط با خانه های حراج منطقه ای که دانش و شبکه های داخلی دارند و دیگری تقویت حوزه هایی مانند کریستیز و ساتبی که حضور جهانی آنها امکان ارتباط با بازارهای نوظهور را -به علت داشتن ظرفیت نقل و انتقال آثار هنری و تعامل بین عرضه و تقاضا- فراهم میکند و به این دلیل است که امروزه شاهد رشد گسترده اقتصاد در دنیای هنر هستیم. با این حال دنیای امروز در حال حاضر از محدودیت های فیزیکی ناشی از همه گیری ویروس کرونا رنج می برد. تغییری که در بسیاری از بخشهای اقتصادی مشهود و منجر به پذیرش سریع فناوریهای آنلاین توسط جامعه هنری نیز شده است.
تا به امروز، فروش آنلاین هم برای خانه های حراج و هم برای گالری های تجاری محدود به گزاره های قیمتی نسبتاً پایین بوده است، با این وجود مجموعه داران پیش از این اعتماد خود را به این شبکه معاملاتی نشان داده اند، و به طور فزاینده ای از فناوری های آنلاین مربوط به بازار نوین هنر استفاده میکنند. اکنون باید دید آیا اقدامات استراتژیک و پویای خانه های حراج میتواند از این تغییرات به نفع خود استفاده کند و بستر را برای ایجاد پارادایم های دیگر در چشم انداز بازار هنر فراهم کند.
آرش سلطانعلی