روشها و تکنیکهای خلاقیت و نوآوری
تکنیکهای خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله مینماید. به عبارت دیگر هر یک از تکنیکهای خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت میکنند. این تکنیکها فردی و گروهی میباشند بطوریکه محور اصلی تمام این روشها و تکنیکها، شکستن قالبهای ذهنی است .
تکنیکهای فردی شامل: توهم خلاق و DO IT
تکنیکهای گروهی شامل طوفان ذهنی، دلفی، سینکتیکس
تکنیکهای مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک
تکنیک طوفان ذهنی :
طوفان ذهنی که یکی از شیوههای برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایدهها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال ١٩٣٨ توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژهنامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف میشود: اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی میکوشند راهحلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایدههایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه میشود بیابند .
تفاوتهای طوفان ذهنی فردی و گروهی:
طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایدهها همراه است و کمتر منجر به ایدههایی کارا و عملی میشود. نکته جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایدهها آزاد میباشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل میشود و از بین میرود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب تری از طوفان ذهنی داشته باشیم میتوانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم .
تکنیک “چرا؟ :”
تکنیک “چرا” دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین میپرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفتههایمان را زیر سوال ببریم سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک برای ایدهیابی و ایده پردازی به کار میرود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله میتوان از این تکنیک استفاده کرد. بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک میکند تاموقعیت و وضعیت را بهتر و روشنتر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایدههای جدیدی دست یابیم .
تکنیک توهم خلاق:
خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیتها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم میبیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا میشود. چشم می بیند، اما وظیفه ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقههایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد میکند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصهای است که از طریق شبکه عصبی مغز میرسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافتهای عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
تکنیک P.M.I :
یکی از ارزشهای این تکنیک آن است که انسان را مجبور میسازد تا دقایقی بر خلاف قالبهای ذهنیاش تفکر کند و به مرور نسبت به
قالبهای ذهنی خود آگاهتر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا میکند. نام این تکنیک بر گرفته از حروف اول سه کلمه به معنی افزودن، کاستن و جالب میباشد. روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتا به نکات جالب و تازه آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف میکند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیتها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه موضوع اقدام میکند. یکی از مهمترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کار گشاتر و اثر بخشتر خواهد بود. برای
یافتن نکات جالب کافی است که جمله « چقدر جالب می شود اگر …. » را کامل کنیم .
تکنیک DO IT :
نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه Define به معنی تعریف کردنOpen به معنی باز کردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود و سپس ذهن را برای راهحلهای مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد .
تکنیک نیلوفر آبی :
این تکنیک توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده برگرفته از شکوفه نیلوفر آبی میباشد بدین صورت که گلبرگهای شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه میزنند و از آن نقطه گسترش مییابند. با ایجاد پنجرههایی مشابه با پنجرههای مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخشهایی از یک تابلوی ایده را میتوان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجرههای جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعههای جدید پنجره را تشکیل میدهد.
تکنیک چه میشود اگر…. ؟
به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالبهای ذهنی، شرایط موجود، پیش فرضها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایدههای جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایدههای جدید میکند. در این روش توصیه میشود برای یافتن ایدههای جدید از سوالات “چه میشود اگر…؟ ” استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک میتوان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد، ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه اوقات قابل استفاده است.
تکنیک اسکمپر SCAMPER :
کاربرد اصلی این تکنیک بر پایه ایدهیابی فردی طراحی شده است که میتواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروههـا نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و ابعاد مختلف و ضروری به حرکت درآورد. این تحریک به وسیله یک سری سوالات تیپ و ایده بر انگیز صورت میگیرد که شخص در رابطه با از مسئله مورد نظرش از خود سوال میکند و در نهایت با افزایش ایدهها، کیفیت ایدهها تضمین و ارتقاء مییابد.
ما بارها شنیده ایم که یک مساله را بزرگ نکنید، که البته نکته درستی است اما گاهی اوقات بزرگ کردن یک بعد از مساله می تواند راهگشا باشد. این پیشنهاد ویژه تکنیکی است به نام اسکمپر. اسکمپر، تکنیکی برای انگیزش خلاقیت و پرورش ایدههای خام است. میتوان از این روش برای حل هر مسئلهای که با آن روبرو میشویم، استفاده کنیم. در اصل، اسکمپر یک فهرست چندمنظوره با سؤالات ایده برانگیز است که به فرد کمک میکند تا موضوع و مسئله مورد نظر خود را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده و به ایدههای جدیدی دست یابد که در شرایط معمول تصور این ایده ها دور از ذهن به نظر میآیند.
واژه SCAMPER ابتدای حروف واژههای سوالبرانگیز گرفته شده که در دستیابی ایدههای نو بسیار موثر است .در واقع واژه SCAMPER از کنار هم قرار گرفتن حرف اول هفت واژه یا عبارت تشکیل شده است که طرح سوالات فوق براساس این واژهها صورت میگیرد.
اسکمپر بر این مفهوم استوار است که هر چیز جدیدی، مدل اصلاح شده چیزی است که پیش از این موجود بوده است. هر حرف، در کلمه مخفف اسکمپ (SCAMPER) ، نشان دهنده یک راه مختلف، همراه با ویژگیهایی است که شما را برای راهاندازی ایدههای جدید، به چالش میکشد:
حرف S بر گرفته از کلمه Substitution به معنی جانشینسازی است.
- استفاده از چراغ راهنمایی شارژ شونده با نور آفتاب از طریق صفحههای خورشیدی
- استفاده از نسخههای پزشکی فارسی به جای لاتین برای ایرانیها
حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است.
- ترکیب دستگاه چاپگر و کپی و فکس و اسکنر که منجر به تولید یک دستگاه به جای ۴ دستگاه شد
- تلفن+ دوربین+ ضبط و پخش صوت = موبایل
- دستمال کاغذی + عطر = دستمال کاغذی معطر
حرفA بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است.
- ساخت هواپیما با استفاده از ساختمان بال و بدن پرندگان، ساخت هلیکوپتر با اقتباس از بال سنجاقک
حرفM بر گرفته از کلمه Maginfy به معنی بزرگ سازی است.
- تلویزیونهایی با صفحات بزرگتر برای مکانهای بزرگ
- تولید نوشابه خانواده
حرف P بر گرفته از کلمه Put to other uses به معنی استفاده در سایر موارد است.
- استفاده از کیس بلا استفاده کامپیوتر به جای منقل کباب پزی
حرف E بر گرفته از کلمه Ellimination به معنی حذف کردن است.
- حذف کابل از هندزفری موبایل (همانند آیفون۷)
حرف R بر گرفته از کلمه Reverse به معنی معکوس سازی است.
- استفاده از شب به جای روز جهت کارهای اداری در مناطق گرمسیر
- استفاده از خانم به جای آقا در بسته بندی محصولات ظریف
- طراحی اتومبیل با موتور در پشت
برای استفاده از تکنیک اسکمپر، در ابتدا مسئلهای را که مایلید حل کنید و یا ایدهای را که میخواهید توسعه دهید، اظهار کنید. این ایده یا مسئله، هر چیزی میتواند باشد؛ میتواند چالشی در زندگی شخصی یا کاری شما باشد و یا یک محصول، سرویس یا پروسهای باشد که تصمیم دارید آن را بهبود دهید. بعد از توصیف دقیق مسئله، فقط کافی است که برای هدایت خود، بوسیله فهرست اسکمپر، درباره آن سوال بپرسید. این سوالها شما را وا می دارد که بطور متفاوتی در مورد مسئله خود بیاندیشید و نهایتا به راه حلهای ابتکاری برسید.
این تکنیک در مدیریت استراتژیک و تصمیم گیریهای خرد و کلان می تواند کاربرد داشته باشد. به عنوان نمونه زمانی که شما با مشکل اشباع بازار یا تشدید رقابت روبرو میشوید، می توانید با استفاده از فرمانِ «کاربرد دیگر پیدا کن» برای محصول و تکنولوژی خود، بازار جدیدی پیدا کنید مانند کاری که آمازون با کتاب فروشی شروع کرد حالا تبدیل شده است به همه چیز فروشی.
یا میتوان با به کار بردن این فرامین در مدل کسب وکاری خود، به ایدههای جدیدی رسید. به عنوان مثال زاپوس (فروشگاه اینترنتی کفش)، هزینه بازگرداندن محصول را حذف کرد و مشتریان اگر کفش را نمیپسندیدند میتوانستند به رایگان برگردانند. درست بعد از این تغییر بود که زاپوس جهانی شد. از این پس وقتی با یک مساله روبرو شدید سعی کنید ابعاد مختلف آن را اسکمپر کنید
یک مثال کلاسیک برای این موضوع، مؤسس مک دولاند، ری کراک است. با درک کنونی کارهایی که او انجام داده، میتوانیم ایدههای بسیاری را که او با نگاه اسکمپر به کاربرده، تشخیص دهیم. به عنوان چند نمونه میتوان موارد زیر را نام برد.
S : فروش رستورانها و املاک بجای فقط همبرگر فروختن
P : (بکاربستن در دیگر کاربردها(، واداشتن مشتریان به پرداختن قبل از خوردن
: R (بازآرایی(، اجازه دادن به اینکه مشتریان خودشان سرو کنند،
: E (حذف(، اجتناب از استفاده از خدمتکار
در ادامه، راهنمای جامعی برای استفاده از اسکمپر، آورده شده است. بیش از شصت سوال است که می توان پرسید و دویست کلمه و عبارت موجود است که می توانید آنها را با سوالها همراه کنید .
جایگزینی
تکنیک جایگزینی، بر بخش هایی در محصول، خدمات یا راه حل تمرکز دارد که می توان آن را با دیگری جایگزین کرد. درطول این قسمت از بحث، شرکت کنندگان در جلسه بر روی تصمیم گیری برای جایگزین کردن بخشی از فرآیند با بخش دیگر، تمرکز می کنند. پرسش های مطرح شده در طول این قسمت، عبارتند از :
- کدام بخش از فرایند را می توان جایگزین کرد بدون آنکه بر کل پروژه تأثیر بگذارد؟
- چه کسی یا چه چیزی را می توان جایگزین کرد بدون آنکه بر فرایند تأثیر بگذارد ؟
- کدام بخش از فرایند را می توان با گزینه های بهتری جایگزین کرد؟
- آیا می توان زمان یا مکان پروژه را جایگزین کرد؟
- اگر بخشی از پروژه را با بخش دیگری جایگزین کنیم، چه رخ خواهد داد؟
- این محصول را در چه جای دیگری می توان فروخت؟
- آیا می توانیم از جایگزین دیگری به جای X استفاده کنیم؟
- آیا می توانیم دستگاه موجود را با دستگاه بهتری جایگزین کنیم؟
- آیا می توانیم فرایند موجود را با فرایند مشابهی جایگزین کنیم؟
- آیا می توانم بخشی را تغییر دهم یا جایگزین کنم؟
- آیا می توانم شخص مربوط به این موضوع را تغییر دهم؟
- آیا قوانین، می تواند تغییر کند؟
- آیا می توانم از اجزا یا موارد دیگر استفاده کنم؟
- آیا می توانم از پروسه ها و فرآیندهای دیگری استفاده کنم؟
- آیا می توانم شکل آن را تغییر دهم؟
- آیا می توانم رنگش، میزان زبری اش، صدایش یا بویش را تغییر دهم؟
- چه می شود اگر اسمش را تغییر دهم؟
- آیا می توانم یک بخشش را با بخش دیگرش جایگزین کنم؟
- آیا می توانم در جای متفاوتی، این ایده را استفاده کنم؟
- آیا می توان گرایش یا احساساتم را نسبت به آن تغییر دهم؟
چه چیزی را میتوان به جای چیز دیگر به کار برد؟
مثال : هیزم، زغال، گازوئیل،نفت، بنزین، گاز
هدف ما در تکنیک جایگزینی، ارائه راهحلهای جایگزینی برای تصمیم گیرندگان است تا بتوانند به منظور رسیدن به اقدام نهایی، راهحلهای متفاوت را ارزیابی نمایند .
کلمات کلیدی: تبادل کردن، رنگی کردن، معاوضه کردن، جایگزین شدن، جانشین شدن، نماینده بودن، جا عوض کردن، تغییر نام دادن، تغییر بسته بندی کردن، تغییر جا دادن، تغییر مکان دادن، رزرو کردن، شکل دادن، جانشین کسی شدن، نماینده کسی شدن، عوض کردن، راه گزیدن، گرفتن مکان کسی یا چیزی .
ترکیب
هدف ما در تکنیک ترکیب کردن، تحلیل کردن امکان ادغامِ دو ایده، دو مرحله ی فرایند یا دو محصول، در یک خروجیِ کارآمدتر است. در برخی موارد، ترکیب کردن ۲ ایده ی نوآورانه می تواند منجر به دستیابی به یک محصول یا فناوری جدید شود که منتهی به تقویت بازار می شود. برای نمونه، ترکیب کردن فناوری تلفن با دوربین دیجیتال، موجب تولید یک محصول انقلابی جدید در صنعت ارتباطاتِ راه دور شد. در بحث در مورد تکنیک ترکیب کردن، می توانیم پرسشهای زیر را مطرح کنیم :
- آیا می توانیم دو مرحله از فرایند را با هم ادغام کنیم؟
- آیا می توانیم دو فرایند را به طور هم زمان به کار بگیریم؟
- آیا شرکت ما می تواند منابع خود را با شریک دیگری در بازار ترکیب کند؟
- آیا می توانیم دو یا چند جزء را با یکدیگر ترکیب کنیم؟
- آیا می توانیم فناوری های X و Y را با هم ترکیب کنیم؟
- چه ایده ها یا بخش هایی را می توان ترکیب کرد؟
- آیا می توان بخش هایی از اهداف را ترکیب یا بازترکیب کرد؟
- آیا آن را می توانم با چیزهای دیگر ترکیب یا ادغام کنم؟
- چه چیزهایی را باید ترکیب کنم که تعداد کاربردها را به حداکثر برسانم؟
- چه مواد و مصالحی را می توانم ترکیب کنم؟
- آیا می توانم از توانایی های مختلف برای بهبود آن استفاده کنم؟
چه چیزی را با چه چیزی میتوان ترکیب کرد؟
مثال : دستمال کاغذی + عطر = دستمال کاغذی معطر
تلفن+ دوربین+ ضبط و پخش صوت= موبایل
ترکیب دو عدسی دوربینی و نزدیک بینی در عینکها
کلمات کلیدی: آمیختن، یکی شدن، مخلوط کردن، به هم رساندن، ائتلاف کردن، با هم جمع شدن، بهم مخلوط کردن، قرین شدن، ترکیب کردن، درهم آمیختن، متصل کردن، پیوند دادن، ادغام کردن، ممزوج کردن، مختلط کردن، بصورت بسته درآوردن، ارتباط دادن، متحد کردن .
اقتباس ، تطبیق یا سازگاری
سازگار کردن، به مبحثی در طوفان فکری اشاره دارد که هدف از آن، اصلاح کردن یا بهبود دادنِ محصولات یا خدمات، برای دستیابی به خروجی بهتری است. این اصلاح، از ایجادِ تغییرات کوچک تا تغییراتی اساسی در کل پروژه، متغیر است. سازگار کردن، یکی از تکنیکهای کارآمد برای حل مشکلات از طریق بهبود دادنِ سیستم موجود است. میتوانیم پرسشهای زیر را در جلسه ی طوفان فکریِ تکنیک سازگار کردن، مطرح کنیم :
- چه چیزهایی را باید تغییر دهیم تا به نتایج بهتری برسیم؟
- چه کار دیگری را می توان در این وظیفه ی خاص انجام داد؟
- چگونه می توانیم فرایند موجود را بهبود دهیم؟
- چگونه می توانیم محصول موجود را اصلاح کنیم؟
- چگونه می توانیم این فرایند را انعطاف پذیرتر کنیم؟
- چه چیزهای دیگری مانند این وجود دارد؟
- آیا در شرایط مختلف دیگری، چیزی شبیه این وجود دارد؟
- آیا گذشته می تواند به من، درس هایی درباره ایده مشابه بدهد؟
- دیگر ایده ها چه پیشنهادی به من می دهد؟
- چه چیزی را می توانم کپی کنم، قرض بگیرم یا بدزدم؟
- از چه کسی می توانم تقلید کنم؟
- چه ایده هایی را می توانم دخیل کنم؟
- از چه پروسه هایی می توان اقتباس کرد؟
- چه مفاهیم دیگری را می توانم در ایده خود به کار ببرم؟
- چه ایده های دیگری در خارج از زمینه من هست که می توانم آنها را دخیل کنم؟
- آیا می توان چیزی را متناسب تر کرد؟
مثال : تولید کنسرو بدون نیاز به درباز کن )با تعبیه قلاب در باز روی درب کنسرو )
- آیا می توان چیز جدیدی را از چیزی دیگری اقتباس کرد؟
ساخت هلیکوپتر با اقتباس از بال سنجاقک
ساخت هواپیما با استفاده از ساختمان بال و بدن پرندگان
کلمات کلیدی: خو گرفتن، اقتباس کردن از شخصی، سازگار کردن، تنظیم کردن، بهبود دادن، عادت کردن، خم شدن، تغییر دادن، تطبیق دادن، ضمنی کردن، کپی کردن، تقلید کردن، آشنا ساختن، در زمینه ای آشنایی پیدا کردن، مناسب بودن، آشنایی پیدا کردن، دخیل شدن یا دخیل کردن، عادت پیدا کردن، مناسب ساختن، منطبق کردن، اصلاح کردن، دوباره تنظیم کردن، دوباره درست کردن، بازبینی کردن، دوباره کاری کردن، عادی شدن، تبدیل کردن، تغییر دادن .
تقویت تغییر دادن، اصلاح کردن و یا بزرگ کردن
تکنیک تغییر دادن، به تغییر فرایند به صورتی اشاره دارد که قابلیت های نوآورانه ی بیشتری را آزاد کند یا مشکلات موجود را حل می کند. این تغییر، چیزی بیش از اصلاحِ صِرف است زیرا بر کل فرایند تمرکز دارد. برای نمونه، در این تکنیک می توان کاهشِ مراحل پروژه یا تغییر نگرش ما در مورد چگونگیِ نگاه به مشکلات را هدف قرار داد. پرسشهای مطرح شده این فرایند عبارتند از :
- چطور تغییر فرایند می تواند موجب بهبود نتایج شود؟
- اگر مشتریانمان دوبرابر شوند، چه رخ خواهد داد؟
- اگر بازار متفاوت بود، این فرایند چه شکلی داشت؟
- آیا می توانیم فرایند را طوری تغییر دهیم که کارایی بیشتری داشته باشد؟
- اگر محصول، دو برابرِ اندازه ی فعلی باشد، چه خواهد شد؟
- چه چیزی را می توان تقویت یا بزرگ تر کرد؟
- چه چیزی را میتوان بزرگ نمایی کرد یا اغراق آمیز بیان کرد؟
- چه چیزی را میتوان بالاتر، بزرگتر یا قوی تر کرد؟
- آیا میتوانم بسامد آن را افزایش دهم؟
- چه چیزی را میتوانم تکثیر کنم؟ آیا میتوان چند کپی از آن ایجاد کنم؟
- آیا میتوانم ویژگیهای بیشتری به آن اضافه کنم یا به طریقی به ارزش آن بیافزایم؟
آیا میتوان تغییری در چیزی ایجاد کرد؟ آیا میتوان چیزی را بزرگ تر کرد؟
مثال : تولید نوشابه های خانواده
تولید لاستیک های پهن
کلمات کلیدی: تقویت کردن، افزودن، ترقی دادن، بزرگ کردن، گسترش دادن، رشد کردن، بالا بردن، افزایش دادن، شدت بخشیدن، مهمتر نشان دادن، تکثیر کردن، بیش از حد تاکید کردن، بیش از حد فشارآوردن، زیاد کردن، قوی کردن، امتداد دادن .
بکار بستن در دیگر کاربردها
در این تکنیک، به این مسئله می پردازیم که چگونه می توانیم محصول یا فرایند فعلی را برای هدف دیگری به کار ببریم یا چگونه می توانیم از محصولِ فعلی برای حل کردن مشکلات استفاده کنیم. برای نمونه، می توانیم از این تکنیک برای فهمیدن این مسئله استفاده کنیم که چگونه می توان از محصول موجود، برای بخش دیگرِ بازار (market segment) یا نوع کاربر دیگری استفاده کرد. پرسشهای مطرح شده در این تکنیک، شامل موارد زیر است :
- کدامیک از بخش های دیگر شرکت، می توانند از این محصول استفاده کنند؟
- این محصول در صورتِ استفاده در جای دیگر، چه مزایایی خواهد داشت؟
- اگر بخش دیگری از بازار را برای محصول فعلی هدف قرار دهیم، چه رخ خواهد داد؟
- آیا می توانیم مرحله ی خاصی را به فرایند اضافه کنیم تا جایگزین مرحله ی دیگری شود؟
- چه راه های دیگری برای استفاده از این محصول وجود دارد؟
- آیا می توانیم ضایعات تولید شده را برای استفاده ی دیگری، بازیافت کنیم؟
- در چه موارد دیگری می توان آن را استفاده کرد؟
- آیا کسانی دیگری غیر از کسانی که این ایده، در ابتدا به منظور آنها بوده، می توانند از آن استفاده کنند؟
- چگونه یک کودک یا یک شخص بزرگ تر، می تواند از این استفاده کند؟
- آیا راه های جدیدی برای بکاربستن آن بصورت فعلی وجود دارد؟
- آیا اگر آن را بهبود دهیم، کاربردهای احتمالی دیگری برای آن وجود خواهد داشت؟
- اگر من چیزی درباره آن نمی دانستم، آیا می توانستم هدف این ایده را دریابم؟
- آیا می توانم از این ایده در بازارها یا تجارت های دیگر، استفاده کنم؟
چه استفاده دیگری از یک وسیله می توانیم بکنیم؟
مثال : استفاده مجدد از ضایعات کارخانه های تولیدی
استفاده از بطری های نوشابه خانواده برای ساخت خانه
کلمات کلیدی: سواستفاده، به کاربستن، خود را بهره مند ساختن از، رفتار کردن، منفعت داشتن، وارد بازی کردن، ضمنی کردن، به ته رساندن، کاربردی کردن، به کار گرفتن، لذت بردن، تمرین کردن، تخلیه کردن، گستراندن، استثمار کردن، به پایان رساندن، اداره کردن، وفور یافتن، استفاده کردن، مدیریت کردن، دست کاری کردن، سورفتار، عمل کردن، جایگزینی کردن، منبع، گذراندن، منفعت بردن از، لذت بردن از، بهره برداری کردن، رفتار کردن، تا آخر استفاده کردن، استعمال کردن، تلف کردن، کهنه و فرسوده شدن، کار کردن .
حذف یا کوچک کردن
همان طور که از نام آن پیداست، هدف از این تکنیک، شناسایی بخشهایی از فرایند است که میتوان برای بهبود فرایند، محصول یا خدمات، آنها را حذف نمود. این تکنیک، به بررسی بخشهای غیرضروریِ پروژه نیز کمک میکند . پرسشهای مرتبط با این قسمت، عبارتند از :
- اگر این بخش را حذف کنیم، چه رخ خواهد داد؟
- چطور می توانیم بدون وجود بخش خاصی از پروژه، به همان خروجی ها دست یابیم؟
- آیا به این بخش خاص، نیاز داریم؟
- چگونه می توانم آن را ساده کنم؟
- چه بخش هایی را می توان بدون تغییر عملکرد، حذف کرد؟
- چه چیزهایی غیرحیاتی و غیرضروری است؟
- آیا می توان قوانین را حذف کرد؟
- چه می شود اگر آن را کوچک تر کنم؟
- چه ویژگی را می توان دست کم بگیریم یا حذف کنم؟
- آیا می توانم آن را به بخش های مختلفی تقسیم کنم؟
- آیا می توانم آن را فشرده یا کوچک تر کنم؟
چه چیزی را می توان از یک وسیله حذف کرد؟
مثال :حذف سیم از هندزفری موبایل
کوتاه کردن فرآیندهای اداری و بروکراسی
در برخی شرایط، منابع یا مراحل غیر ضروریِ موجود در فرایند، بار اضافه ای را در دستیابی به نوآوری و خلاقیت، بر پروژه تحمیل می کنند. حذف کردن این منابع، موجب افزایش توانایی برای رسیدن به نوآوری شده و موجبِ تخصیصِ منابع بیشتری برای خلاقیت در درون سازمان می شود .
کلمات کلیدی: منسوخ کردن، کنترل کردن، محدود کردن، خراب کردن، نادیده گرفتن، نسخ کردن، از ریشه کندن، مستثنی شدن، بیرون انداختن، اخراج کردن، منهدم کردن، از دست چیزی راحت شدن، بیرون انداختن، کشتن، تقلیل دادن، منحصر کردن، برچیدن، کاستن، تعدیل کردن، گذراندن،به حداقل رساندن، زدودن، کم کردن، رد کردن، حذف کردن، مقید کردن، منحصر کردن، کوتاه کردن، ساده کردن، ملایم تر کردن، دورانداختن، کم اهمیت کردن، کاهش تأکید، تلف کردن، محو کردن .
بازآرایی (معکوس کردن )
هدف از تکنیک معکوس کردن یا بازآرایی، بررسی پتانسیل ابتکاری در زمانِ تغییر ترتیب مراحلِ فرایند در خط تولید است. معکوس کردن فرایند یا بخشی از آن، می تواند به حل مشکلات یا تولید خروجی خلاقانهتر کمک کند. پرسشهای مطرح شده در این بخش، عبارتند از :
- اگر فرایند را معکوس کنیم، چه رخ خواهد داد؟
- چگونه می توانیم برای دستیابی به خروجی بهتر، ترتیب وضعیت موجود را تغییر دهیم؟
- اگر ترتیب وضعیت موجود را وارونه کنیم، چه رخ خواهد داد؟
- آیا می توانیم عناصر را با هم عوض کنیم؟
- چه ترتیبی ممکن است بهتر باشد؟
- آیا می توان اجزا را مبادله کرد؟
- آیا الگو، طرح بندی یا توالی دیگری موجود است که بتوانم از آن استفاده کنم؟
- آیا می توانم علت و معلول را جابجا کنم؟
- آیا می توانم سرعت یا برنامه زمان بندی تحویل را تغییر دهم؟
- آیا می توانم مثبت و منفی را جابجا کنم؟
- آیا می توانم آن را برعکس کنم؟ بالا را در پایین قرار دهم یا پایین را در بالا بگذارم؟
- اگر آن را برعکس تصور کنم، چه؟
- اگر دقیقا در خلاف جهت اولیه ام، آن را انجام دهم، چه می شود؟
اگر چیزی را معکوس کنیم یا ترتیب آن را تغییر دهیم چه می شود؟
تغییر ساعات کار ادارات برای کاهش ترافیک
تغییر آرایش محیط کار برای افزایش کارایی
کلمات کلیدی: به تعویق انداختن، لغو کردن، پشتیبانی کردن، تغییر دادن تاریخ، تغییر دادن، تأخیر انداختن، وارانه راندن، وارانه رفتن، ابطال کردن، وارانه کردن، وارانه حرکت کردن، حرکت دادن، واژگون کردن، معوق کردن، موکول کردن، نقض کردن، بازتنظیم کردن، بازآرایی، جابجا کردن، باطل و بی اثر ساختن، بازترتیبی، سازمان دهی مجدد، فسخ کردن، جابجایی، برنامه ریزی مجدد، تجدید سازمان کردن، عقب نشینی کردن، جانشین کردن، راه گزیدن، ترانهادن، برعکس کردن، بی اثر کردن، پس گرفتن .
تکنیک اسکمپر چطور کار می کند؟
تکنیک اسکمپر، نخستین بار توسط باب اِبِرلی (Bob Eberle) و برای پاسخگویی به سؤالاتی هدفمند معرفی شد که به حل مشکلات کمک میکنند یا در طول جلسات طوفان فکری، خلاقیت را شعلهور میکنند. واژه اسکمپر (SCAMPER ) ، سرنامِ هفت تکنیک است که عبارتند از : (Substitute) جایگزین کردن، (Combine) ترکیب کردن، (Adapt) سازگار کردن، تغییر دادن (put to another use) ، (Modify) به کارگیری برای کاربردهای دیگر، (Eliminate) حذف کردن و (Reverse) معکوس کردن. این واژههای کلیدی، پرسشهای ضروریِ مطرح شده در طول جلسات تفکر خلاق را بیان میکنند .
در طول نیاز به تفکر خلاق (چه به تنهایی و چه در یک گروه)، متمرکز کردن ذهن، به صورتی که بتواند در یک جریان خاص فکر کند، به پیدایش ایده های نوآورانه ای کمک می کند که دستیابی به آنها با استفاده از جریان عادی تفکر، امکان پذیر نیست. هدف از تکنیک اسکمپر، فراهم کردن ۷ رویکرد فکری متفاوت، برای یافتنِ ایده ها و راه حل های نوآورانه است .
باید پیش از شروع طوفان فکری با استفاده از تکنیک اسکمپر، ۲ مفهوم اصلی را در ذهن داشته باشیم؛ البته هنوز هیچ جریان ترتیبی و متوالی ای وجود ندارد که در حرکت از هر یک از ۷ تکنیک تفکر، آن را دنبال نماییم. نخست اینکه، تسهیل کنندههای اسکمپر بر خلافِ روش استراتژی خلاقِ دیزنی (Disney’s creative strategy method) ، میتوانند میان تکنیکهای مختلف جابه جا شوند، بدون آنکه به جریان خاصی محدود شده باشند. دوم اینکه، اصل ارتباط اجباری(force fitting) باید در طول جلسات تفکر، سازگار شود. برای مثال، باید هر پاسخی به تکنیک اسکمپر پذیرفته شود، هر چقدر هم که غیرمنطقی باشد. ۷ تکنیک اسکمپر، شامل موارد زیر است :
در نتیجه میتوان گفت که تکنیک اسکمپر، یکی از سادهترین و کوتاه ترین روشها برای رسیدن به تفکر خلاق و حل مسئله است که در آن از چند تکنیک یا انواع پرسشها استفاده میشود که عبارتند از: جایگزین کردن، ترکیب کردن، سازگار کردن، تغییر دادن، به کارگیری برای کاربردهای دیگر، حذف کردن و معکوس کردن. با استفاده از این تکنیکها می توان از ۷ دیدگاه متفاوت، به کاوش در مشکلات پرداخت. این تکنیکِ کل نگر کمک میکند تا بهترین تصمیمی را بگیریم که منجربه نوآوری و خلاقیت میشود.
تکنیک درهم شکستن مفروضات :
یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمیدهد فکر در همه جهات به حرکت درآید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شدهاند، غلط باشند، مثل خطرناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آنها به دلیل تغییر شرایط بیاعتبار شدهاند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه میکند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن میشوند و به عبارت دیگر چون آنها امری درونی هستند نمیتوانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دستهاش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است .
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک :
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست میکنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راههای جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد. برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، میتوان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحدالمرکز نوشته و با چرخاندن دایرههای مختلف، ابعاد و اجزای آنها را با هم مقایسه و ارتباط آنها را حدس زد .
تکنیک دلفی :
این تکنیک در سال ١٩۶۴ توسط داکلی و هلمر معرفی شد. بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمیشوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمیدهد. اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمیتوانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمیشوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام میکند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایدههایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال میکنند. سپس رئیس گروه تمام ایدههای پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال میکند و از آنها میخواهد که نسبت به ایدههای پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده جدیدی به نظرشان میرسد به آنها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار میشود تا در نهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه قضاوتهای بینام چند نوبتی اعضای یک تیم درباره تصمیم یا مسئله میشود .
چه موقع از فن دلفی استفاده میشود ؟
- هنگامی که میخواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود .
- هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند .
- زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که میگیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند .
- هنگامی که حضور چهرههای بالادست و فشار همتایان بر تصمیمگیری اثر میگذارد .
تکنیک استخوان ماهی یا علت و معلول (Fishbone Diagram) :
یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است .
تکنیک بازگشت به مشتری :
میتوانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازاریابی، رابطه بین فعالیتهای خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی میکنیم.
تکنیک گروه اسمی :
فن گروه اسمی جنبههای رای دادن بدون بحث های محدود ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده میشود ؟
- با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور میکنید عقیدههای ضد و نقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
- میخواهید مشارکت مساوی همه اعضا را تضمین کنید .
- علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینههای بسیار مشکل است .
تکنیک سینتیک :
واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بیبهره نمیباشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم میآیند .
به طور کلی فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از :
- شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن ( شناخت جوهره)
- ارتباط دادن جوهره به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
- کشف راهحلهایی برای موضوع مشابه (راهحلهای مشابه)
- تلاش برای تبدیل راهحلهای به دست آمده به راهحلهای نهایی برای مشکل اصلی
تکنیک تریز :
یکی از تکنیکهای خلاقانه حل مسئله، نوآوری نظام یافته (TRIZ) است که از مطالعه الگوهای تکراری بکار رفته در ابداعات و اختراعات گوناگون حاصل شده است. تریز یا خلاقیت شناسی یکی از شاخههای تخصصی علم میان رشتهای و چندرشتهای خلاقیتشناسی یا نوآوریشناسی است که در سال ۱۹۴۶ توسط گنریش آلتشولر، دانشمند خلاقیتشناس و اختراعشناس روسی پایهگذاری و طی سالهای گذشته، به ابزاری کاربردی برای اختراع کردن و حل مسائل فنی با پیچیدگیهای گوناگون تبدیل شده است. دانش تریز با نامها و عنوانهای توصیفگر مختلفی مانند «نوآوری نظام یافته»، «خلاقیت اختراعی»، «مهندسی خلاقیت و نوآوری» و… نیز نامیده میشود.
واژه TRIZ از حروف اول کلمات روسی Teoriya Resheniya Izobreatatelskikh Zadatchبه معنای تئوری حل ابداعی مسئله استخراج شده است، که معادل انگلیسی آن TIPS [۱] است.
تریز شامل یک سیستم چهار مرحلهای میباشد شامل:
- شناخت و تحلیل مسئله
- فرمولبندی مسئله
- جستجوی مسائل قبلاً حل شده.
- استفاده از الگوها و راهحلهای کشف شده شامل ۴۰ راهحل یا اصل ابداعی
[۱] Theory of Invetive Problem Solving